هیس! تو اسیر جهان هستی! این جمله‌ای بود که مدام در سرش می‌چرخید، چند روز قبل در اثر یک اشتباه‌کاری و خرید زیاد میوه‌ها ورشکسته شد! هوا طی این دو سه روز کاملاً سرد شده بود و سرمازدگی و نبود مشتری طی چند روز باعث خراب شدن طعم میوه‌ها شده بود.

مجبور بود همه میوه‌ها رو دور بریزه، و داشت به خودش و شانسش لعنت می‌فرستاد و به زمین و زمان ناسزا می‌گفت:

ای روزگار بی‌مروت سختی مالی کم داشتم، بدهکارم هم کردی؟

کم بدبخت بودم، مشکلات دیگه ای رو برام ایجاد کردی؟

لااقل خدایا می‌گفتی هوا سرد میشه و من میوه نمی‌خریدم!

ای‌کاش پام می‌شکست و به سراغ این کار نمی اومدم!

جواب طلبکارا و زن و بچم رو چی بدم؟

مگه از این بدتر هم میشه دیگه نمی دونم چه خاکی بر سرم کنم!

میوه‌ها رو به وانت دوستش بار زد و راه افتاد به سمت خارج از شهر، به دلیل یخبندان جاده لغزنده بود و داشت عصبانی رانندگی می‌کرد که یهو یه ماشین پیچیدید جلوش شروع کردن به فراری دادن ماشین و کمک خواستن از خدا، خطر از بیخ گوشش رد شد. داشت ماشین‌دوستش رو هم نابود می‌کرد و اوضاع رو بدتر!

برای مطالعه ادامه مطلب به سایت خردمندان به آدرس زیر مراجعه نمایید:

https://kheradmandan.com/Articles/140

راز ماندگاری معروف‌ترین شعر کودکانه ایران و درس‌های تبلیغاتی از آن

بهترین داستان‌های انگیزشی موفقیت، داستان شماره 8-دلت را این‌گونه آرام کن

بهترین داستان‌های انگیزشی موفقیت، داستان شماره 7- مدل فکر کردنت رو عوض کن!

بهترین داستان‌های انگیزشی موفقیت، داستان شماره 6- جدی بگیر! خیلی هم جدی بگیر!

بهترین داستان‌های انگیزشی موفقیت، داستان شماره 3- نه هیس! من اسیر جهان نیستم!

رو ,میوه‌ها ,روز ,هم ,سرد ,طی ,شده بود ,بود و ,میوه‌ها رو ,و به ,چند روز

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

79010559 sahel212 باده کهن مجله اینترنتی آوای بردسکن rapbist معرفی کالا فروشگاهی طراحي سايت وردپرس سر مشق باد دانلودها افسوس